سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ROYA AZAD777
جمعه 91 آبان 5 :: 12:37 صبح ::  نویسنده : ROYA AZADKHANI

مهدویت در غدیر خم

 

چکیده :

بر اساس آموزه های خطبه غدیر پیامبر (ص) به صراحت نور الهی را علاوه بر خود در امیر المومنین و امامان (ع) از نسل ایشان تا مهدی موعود (عج) جاری می دانند و با توجه به اهمیت مباحث مهدویت با افتخار از آن یاد می فرمایند که به شرح زیر می باشد . الف: بشارت به آمدن او ، ب: خاتمیت او در امامت ، ج: مقام و منزلت او : در این باره دو جهت ذکر شده است :

فضایل و مناقب او: او انتخاب شده خداوند و هدایت یافته و کمک شده است. نور از جانب خداوند در او قرار داده شده و نوری نیست مگر با او، و حقی نیست جز با او .

مقام و شأن اجتماعی او: او ولی خدا در زمین و حکم کنندة خدا در میان خلق است ، - کارها به او سپرده شده و او امین خداوند بر سِر و آشکار الهی است .او یاری کنندة دین خدا است و هر صاحب فضلی را به قدر فضلش و هر صاحب جهلی را به قدر جهلش نشان می‌دهد .

د: علم او که او وارث هر علمی است و علمش به همه چیز احاطه دارد . علم او به دریای عمیق علم الهی اتصال دارد .

هـ : قیام او که کلمة "القائم المهدی" دو بار در این خطبه به کار رفته است ، کسی بر او غالب یا علیه او کمک نمی شود و او هم? قلعه‌های محکم را فتح می‌کند. او بر هم? ادیان و بر هم? گروه‌های شرک غالب می‌شود و آنان را هدایت می‌کند و یا (متعصبان را) نابود می کند. خداوند همة آبادی‌ها و شهرهای جهان را تحت تصرف حضرت مهدی (عج) در می‌آورد .

و: انتقام او: او حق خداوند و هر حق را که به اهل بیت علیهم السلام مرتبط شود، می گیرد. او انتقام هر خون به ناحق ریخت? اولیاء خدا را می گیرد. او از تمام ظالمان عالم، انتقام می گیرد.

نور از طرف خداوند در پیامبر (ص) و سپس در علی علیه السلام و نسل او تا مهدی قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار داده شده است ، گرفتن حقوق اهل بیت به دست حضرت است و اختیار مطلق زمین به دست حضرت است .

واژه های کلیدی:

غدیر خم ، خطبه ، امامت و مهدویت .

مقدمه

سال دهم هجرت ، سال وداع پیامبر و سال کامل شدن دین و سال اتمام حجّت بود، پیامبر (ص) با زحمات شبانه روزی و طاقت فرسای توانست سرتاسر جزیره العرب را تحت پرچم اسلام در آورد و شرایط برای مسلمانان شرایط صدور اسلام در بلاد مختلف است .

پیامبر (ص) از طرف خدا مأمور شد که شخصاً در مراسم حجّ شرکت کند و آن چه از احکام حجّ و هدف از حجّ هست به مردم ابلاغ نماید، و اعلام شد که آخرین حجّ پیامبر (ص) است، مردم از اطراف و اکناف در حجّ آن سال شرکت کردند، ندای لبیک و شعار توحید، سراسر مکّه و عرفات و مِنی را فرا گرفت. پیامبر (ص) در عرفات و در فرصت‎های مناسب دیگر برای مردم خطبه خواند و سخنرانی کرد و مطالب و دستورهای مهم اسلام را برای آنها بیان نمود، به خصوص پیروی از قرآن و سنّت را تأکید کرد و در آخر با انگشت شهادت به آسمان اشاره کرد و گفت: «خدایا شاهد باش که من پیامهای تو را به مردم ابلاغ نمودم[بحار، ج 21، ص 405].»

پس از مراسم حجّ، وقتی که کاروان پیامبر به سرزمین غدیر خُمّ (پنج کیلومتری جُحفه) رسید، جبرئیل از طرف خدا فرود آمد و آیه 67 سوره مائده را بر پیامبر نازل کرد:

«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ؛ ای پیامبر آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به طور کامل به مردم برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‎ای، و خداوند تو را (از خطرات احتمالی مردم) حفظ می‎کند.»

بیابان غدیر در حقیقت چهار راهی بود که مردم حجاز را از هم جدا می‎کرد، راهی به سوی مدینه و راهی به عراق و راهی به مصر و راهی به یمن.

روز پنجشنبه 18 ذیحجّه بود ، پیامبر (ص) دستور توقف داد ، جمعیتی بیشمار در آن بیابان سوزان، همه در انتظار بودند تا ببینند پیامبر(ص) می‎خواهد چه امر مهمّی را ابلاغ کند.

پیامبر (ص) بر فراز منبری از جهاز شتر قرار گرفت و پس از حمد و ثنا و بیان چندین مطلب مهم ، ناگهان خم شد و دست علی (ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود : «فَمَن کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ ؛ هر کس که من مولا و رهبر او هستم علی مولا و رهبر او است.» سپس اعلام کرد که این موضوع را حاضران به غایبان برسانند.

مسلمانان به دستور پیامبر (ص) با شور و هیجان به حضور علی (ع) رسیده و مقام امامت و رهبری آن حضرت را پس از پیامبر به او تبریک و تهنیت می‎گفتند که مشروح این خبر از منابع متعدد در جلد اول کتاب ارزشمند الغدیر آمده است .

پیامبر (ص) در خطبه غدیر به خصوص درباره دو چیز وصیت کرد، فرمود : «من از میان شما می‎روم و دو چیز گرانقدر را در میان شما می‎گذارم اگر به آن دو عمل کنید هرگز گمراه نخواهید شد: اولی قرآن و دومی عترت ».[ مسند احمد، ج 3، ص 17 و 59]

آن گاه آیه 3 سوره مائده نازل گردید : «الْیوْمُ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً؛ امروز آیین شما را کامل و نعمت را بر شما تمام کردم و خشنود گشتم که اسلام دین شما باشد.»

پیامبر (ص) تکبیر گفت، در این هنگام مردم با شور و هیجان نزد علی (ع) آمده و او را به این مقام تبریک گفتند، از جمله افراد سرشناس یعنی ابوبکر و عمر به محضر علی (ع) آمدند و هر کدام جداگانه گفتند: « بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یابْنَ اَبِیطالِبٍ ، اَصْبَحْتُ وَ اَمْسَیتَ مَولای وَ مَوْلا کُلُّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ ؛ آفرین بر تو باد ، آفرین بر تو باد ای فرزند ابو طالب که صبح و شام کردی در حالی که رهبر من و تمام مردان و زنان مسلمان شدی . » [ الغدیر، ج 1، ص 11 و 47. ]

فرمان الهی برای مطلبی مهم

وَأُقِرُّلَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَأُؤَدّی ما أَوْحی بِهِ إِلَی حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایَدْفَعُها عَنّی أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ- لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ - لانَّهُ قَدْأَعْلَمَنی أَنِّی إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَی (فی حَقِّ عَلِی) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَقَدْ ضَمِنَ لی تَبارَکَ وَتَعالَی الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَالله الْکافِی الْکَریمُ.

و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم. و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد. هر چند توانش بسیار و دوستی اش (با من) خالص باشد.

- معبودی جز او نیست - چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه (درباره ی علی) نازل کرده به مردم نرسانم، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام؛ و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [آزار] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است.

فَأَوْحی إِلَی: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).

پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباری علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.» .... .

 اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام

فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِکَ فیهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَالْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِی وَالْعَرَبی، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوکِ وَالصَّغیرِ وَالْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأَبْیَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ . ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَالله لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ .

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فی هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطیعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(الله) رَبِّکُمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَإِلاهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیُهُ الُْمخاطِبُ لَکُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ.

هان مردمان! بدانید این آیه درباری اوست. ژرفی آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است . اجرای فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است. ناسازگارش رانده، پیرو و باورکننده اش در مهر و شفقت است. هر آینه خداوند، او و شنوایان سخن او و پیروان راهش را آمرزیده است.

هان مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام. پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد .... .

ثم قال: «ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.

سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.

 بلند کردن امیرالمومنین علیه السلام بدست رسول خدا (ص)

مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی، وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَعَلی تَفْسیرِ کِتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِمایَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَالنّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ. إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَالْإمامُ الْهادی مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ بِأَمْرِالله. یَقُولُ الله: (مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی).

بِأَمْرِکَ یارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَاغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.

هان مردمان! این علی است برادر و وصی و نگاهبان دانش من. و هموست جانشین من در میان امّت و بر گروندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید. او پشتیبان فرمانبرداری خداوند و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله و فرمانروای ایمانیان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا و کسی که به فرمان خدا با پیمان شکنان، رویگردانان از راستی و درستی و به دررفتگان از دین پیکار کند. خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.»

پروردگارا! اکنون به فرمان تو چنین می گویم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتیبانان او را پشتیبانی کن. یارانش را یاری نما. خودداری کنندگان از یاری اش را به خود رها کن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور.... .

 

 

بخش نهم: مطرح کردن بیعت

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنّی قَدْبَیَّنْتُ لَکُمْ وَأَفْهَمْتُکُمْ، وَ هذا عَلِی یُفْهِمُکُمْ بَعْدی. أَلاوَإِنِّی عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتی أَدْعُوکُمْ إِلی مُصافَقَتی عَلی بَیْعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدی. أَلاوَإِنَّی قَدْ بایَعْتُ الله وَ عَلِی قَدْ بایَعَنی. وَأَنَا آخِذُکُمْ بِالْبَیْعَةِ لَهُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ. (إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ الله، یَدُالله فَوْقَ أَیْدیهِمْ. فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ الله فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً).

هان مردمان! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده تفهیم نمودم. و این علی است که پس از من شما را آگاه می کند. اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید. آگاه باشید من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خدی عزّوجل بری امامت او پیمان می گیرم. «[ی پیامبر ]آنان که با تو بیعت کنند هر آینه با خدا بیعت کرده اند. دست خدا بالی دستان آنان است. و هر کس بیعت شکند، بر زیان خود شکسته، و آن کس که بر پیمان خداوند استوار و باوفا باشد، خداوند به او پاداش بزرگی خواهد داد.

 

بیعت گرفتن رسمی

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِهِ.

هان مردمان! شما بیش از آنید که در یک زمان با یک دست من بیعت نمایید. از این روی خداوند عزّوجل به من دستور داده که از زبان شما اقرار بگیرم و پیمان ولایت علی امیرالمؤمنین را محکم کنم و نیز بر امامان پس از او که از نسل من و اویند؛ همان گونه که اعلام کردم که ذرّیّه من از نسل اوست.... .

نور و حق ولایت

مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا »

پیامبر (ص) به صراحت نور الهی را علاوه بر خود در امیر المومنین و امامان (ع) از نسل ایشان تا مهدی موعود (عج) جاری و ساری می دانند؛ و بر روی دو نکته تاکید می کنند:

اول : نور ولایت و امامت در خاندان امیر المومنین علی (ع)  جاری است ، به طوری که این چراغ هدایت و امامت در آغاز به وجود مبارک علی (ع) افاضه گردیده و نهایتا در وجود مبارک حضرت مهدی موعود (عج) قرار گرفته است .

دوم : حضرت مهدی (عج) حق خدا و حق اهل بیت (ع) را از غاصبانشان خواهد گرفت .

در ادامه نیز با توجه به حساسیت و اهمیت مسأله مهدویت ، پیامبر (ص) هیجده بار مردم را با تکرار یک لفظ هشدار دهنده ، "الا" به معنی "هان"! "آگاه باشید" به دقت در کلام خود فرا می خوانند. پیامبر اکرم (ص) در آغاز این بخش، روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یاد آور می شوند که بعد از رسالت نبی مکرم (ص) سررشته ولایت و امامت  از امیرالمؤمنین (ع) آغاز گردیده و پایان بخش این روند، حضرت مهدی (عج) می باشند، بدین صورت که:

مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى .

ای مردم ، آگاه باشید که من فرستاده پروردگار متعال هستم و علی امام و جانشین بعد از من می باشد .

... أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِى .

آگاه باشید همانا آخرین امام ، قائم مهدی از ماست .

هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود .

هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران.

هشدار ! اوست فتح کننده ی دژها و منهدم کننده ی آن ها !

هشدار ! اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و رهنمای آنان.

هشدار ! اوست خون خواه تمامی اولیای خدا.

هان ! همانا او یاور دین خداست.

هان ! او از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.

اهمیت طرح اندیشه مهدوی در بیان پیامبر (ص) :

فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْکُمْ وَالصَّفْقَةَ لَکُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فى عَلِىٍّ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالأَوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذینَ هُمْ مِنِّى وَمِنْهُ إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدىُّ إِلى یَوْمٍ یَلْقَى اللَّهَ الَّذى یُقَدِّرُ وَ یَقْضی.

از این روی مامورم که از شما پیمان بگیرم که دست در دست من نهید در پذیرش آن چه از سوی خداوند درباره علی (ع)  آورده ام و درباره اوصیای پس از او که از من و اویند ، این امامت در میان آنان پایدار است و فرجام آنان  مهدی (عج) است و دوام پیشوایی تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند....

مسأله مهدویت و امید به آینده در تفکر اسلامی به اندازه ای حساس و مهم است و در رویکرد آخرالزمانی اسلام نقش کلیدی دارد که پیامبر (ص) از ابتدای طراحی تفکر اسلامی به آن تأکید داشته و این موضوع را برجسته نشان می دهد .

مولای من کی خواهی آمد ؟

ندای عاشقانه ما است که یاابن الحسن روحی فداک ، متی ترانا و نراک ؟ و چه خوش جوابی است وقتی امیدوارانه می شنویم ، ابشر بنصر قریب من رب رحیم ، اراده الهی بر اساس طبیعت انسانها و هویت تاریخ بشر انسان کاملی را در پس پرده غیبت به عنوان ذخیره ای ارزشمند نگاه داشته است تا امید محرومان و مظلومان عالم باشد .

اما مسؤولانه به وظایف عقیدتی خویش پایبندیم که تا ظهور نور ، حول محور مهدویت و ولایت حرکتی خردمندانه داشته باشیم و از فرایند مهدویت نه تنها به عنوان یک ضرورت بلکه به عنوان یک ظرفیت استفاده نمائیم .

فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ : پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایى رستاخیز ابلاغ کنند، زیرا مهدویت اساس حرکت انسان به سوی کمال و سعادت می باشد و همگان باید بدانند امامی هست و با این مبنا زندگی کنند ، مگر می شود از این حادثه عظیم غفلت کرد که نفس این خبر بزرگ نشانه ای است از محبت خداوند متعال نسبت به انسانها .

بنابراین بایستی متوجه باشیم که مهدویت در تفکر اسلامی نه یک معما بلکه یک رسالت شرعی است و هر مسلمانی وظیفه دارد در جهت تبلیغ این باور غرورانگیز نقش خویش را به شایستگی انجام دهد طوری که می بینیم پیامبر (ص) در فضای غدیر چند مسأله اساسی را طرح کرده که یکی از برجسته ترین آنها مهدویت است ، حال مائیم که ندای بلند پیامبر (ص) را بایستی در طول تاریخ تکرار کنیم و جهانیان را با خطابه غدیر و سند امامت و اندیشه بنیادین اسلام آشنا کنیم تا رویکرد کامل اسلام شناسی را در سه مرتبه اعتقادات، اخلاق و فقه عرضه کنیم .

  .

مهدویت مایه فخر و مباهات پیامبر (ص)

الا ان خاتم الائمه منا القائمَ المهدی . بدانید خاتم ائمه قائم مهدی از ما است . در اینجا پیامبر باافتخاراز امام زمان یاد نموده و فرموده اند : « آخرین ائمه که قائم مهدی است از میان ما هستند. » در این فرمایش کوتاه پیامبر اسلام (ص) ضمن بیان این مسأله که امامت یک حقیقت انکار ناپذیر است و در دوازده وجود پاک و مطهر جریان می یابد تأکید فرموده اند که قائم و مهدی موعود از شجره طیبه امامت و ولایت بوده و خاتم ائمه ایشان خواهند بود .

1- شیخ صدوق روایت می کند: حدّثنا جعفر بن محمد بن مسرور، قال: حدّثنا الحسین بن محمد بن عامر، عن المعلى بن محمد البصری، عن جعفر بن سلیمان، عن عبد اللّه بن الحکم، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن عبد اللّه بن عباس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: «إن خلفائی و أوصیائی، و حجج اللّه على الخلق بعدی اثنا عشر: أولهم أخی و آخرهم ولدی. قیل: یا رسول اللّه و من أخوک؟ قال: علی بن أبی طالب قیل: فمن ولدک؟ قال المهدی الذی یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، و الذی بعثنی بالحق نبیا لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول اللّه ذلک الیوم حتى یخرج فیه ولدی المهدی، فینزل روح اللّه عیسى ابن مریم فیصلّی خلفه، و تشرق الأرض‏بنوره، و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب»

«ابن عبّاس می گوید: رَسُول‏خدا «صلى الله علیه و آله»فرمودند: حقّاً که جانشینان من بعد از من و اوصیاى من دوازده نفرند، اول آنها برادر من است و آخرین آنها فرزند من است. سؤال کردند: یا رَسُول الله برادر شما کیست؟ فرمود: علىّ بن أبى طالب. گفته شد: پس فرزند شما کیست؟ فرمود: مهدى، همان کسى که زمین را از عدل و داد پر کند همچنان که از جور و ستم پر شده باشد. سوگند به آن خدائى که مرا به حقّ بشیر و نذیر قرار داده است اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد نمود تا آنکه فرزند من مهدى خروج کند و روح الله عیسى ابن مریم از آسمان پائین آید و در پشت سر او نماز گزارد، و زمین به نور پروردگار خود درخشان و نورانى گردد، و سیطره مهدى شرق و غرب عالم را فرا گیرد».[کمال الدین: 1/ 280]

2- امام علی‏«علیه السلام» در حدیثی طولانی چنین فرمودند: «...فانّ لهذه الأمة اثناعشر اماماً هادین مهدیین، لایضرّهم خذلان من خذلهم»؛

«... همانا برای این امّت دوازده امام هدایت‏گر هدایت شده است کسی که در صدد خواری آن‏ها باشد به آنان ضرر نمی‏ رساند».[ کمال الدین..،صدوق،ص298.]

3- شیخ صدوق به سندش از رسول خدا«صلی الله علیه وآله» نقل کرده که فرمود:

«انا سیّد النبیین وعلی بن ابی طالب سیّد الوصیین، وانّ اوصیائی بعدی اثنی عشر، اوّلهم علی بن ابی طالب‏ علیه السلام وآخرهم القائم‏ علیه السلام»؛

«من سید انبیا وعلی بن ابی طالب سید اوصیا است. و همانا اوصیای بعد از من دوازده نفرند: اوّل آن‏ها علی بن ابی طالب و آخر آن‏ها قائم است»[ عیون اخبار الرضا،شیخ صدوق،ج2ص66.به همین مضمون،کمال الدین،صدوق،ص66.]

4- عن أبی سعید رفعه عن أبی جعفر علیه السّلام قال: قال رسول اللّه«صلّى اللّه علیه و آله و سلّم»: «من ولدی اثنا عشر نقیبا، نجیبا، محدثون، مفهمون، آخرهم القائم بالحق، یملأها عدلا کما ملئت جورا».[ همان ،ص534.]

« پیامبر (ص) فرمودند : از فرزندان من دوازده جانشین نجیب زاده و محدث و دانشمند خواهند بود که آخرین آنها به حق قیام خواهد کرد و زمین را در حالی که از ستم پر شده است از عدل و داد سیراب می کند .»

5- و عن الحسین بن محمد عن معلى بن محمد عن الوشاء عن أبان عن زرارة قال: سمعت أبا جعفر«علیه السّلام»‏ یقول:«نحن‏ اثنا عشر إماما منهم حسن و حسین، ثم الأئمة من ولد الحسین علیه السّلام»؛

«ما دوازده امام هستیم ، حسن و حسین«علیهم السلام» از جمل? ائمه اند و امامان از نسل حسین علیه السلام اند».[ الکافی: 1/ 533 ،ح 16]

6- حدثنا محمد بن موسى بن المتوکل رضی الله عنه قال : حدثنا محمد بن یحیى العطار ، عن أحمد بن محمد بن عیسى قال : حدثنا الحسن بن العباس بن الحریش الرازی ، عن أبی جعفر محمد بن علی الثانی علیهما السلام أن أمیر المؤمنین علیه السلام قال : لابن عباس : «إن لیلة القدر فی کل سنة وأنه ینزل فی تلک اللیلة أمر السنة ، ولذلک الامر ولاة بعد رسول الله صلى الله علیه وآله فقال ابن عباس : من هم ؟ قال : أنا وأحد عشر من صلبی أئمة محدثون»؛

امام علی«علیه السلام» به ابن عباس فرمودند:«به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می شود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است بعد از رسول خدا«صلی الله علیه وآله»ابن عباس عرض کرد:آنان چه کسانی هستند؟ فرمود:من و یازده [امام] از نسل من که [همه] امامانی محدث می باشند [که ملائکه را نمی بینند ولی صدای آنها را می شنوند].[ الکافی، ج1،ص247،ح2]

7- امام سجاد«علیه السلام» می‏فرماید: «انّ اللَّه خلق محمداً وعلیاً واحد عشر من ولده من نور عظمته، فاقامهم اشباحاً فی ضیاء نوره یعبدونه قبل خلق الخلق، یسبحون اللَّه ویقدّسونه وهم الائمة من ولد رسول اللَّه‏صلی الله علیه وآله»؛

همانا خداوند محمّد و علی و یازده نفر از اولاد او را از نور عظمت خود خلق نمود. آنان را در شبه‏هایی در پرتو نور خود قرار داد که خدا را قبل از خلقت خلق، عبادت می‏کردند. او را تسبیح گفته و تقدیس می‏نمودند، و آنان‏اند امامان از اولاد رسول خداصلی الله علیه وآله».[ الکافی،ج1،ص531،ح6]

8- جابر بن عبداللَّه انصاری می‏گوید: «دخلت علی فاطمةعلیها السلام وبین یدیها لوح فیه اسماء الاوصیاء من ولدها، فعددت اثنی عشر احدهم القائم، ثلاثة منهم محمّد واربعة منهم علیّ علیهم السلام»؛

«بر حضرت فاطمه‏علیها السلام وارد شدم در حالی که مقابل او لوحی با اسمای اوصیای از فرزندانش مکتوب قرار داشت، آن‏ها را شمردم دوازده نفر بودند، یکی از آن‏ها قائم‏علیه السلام بود، و سه نفر محمّد و چهار نفر علی»[الکافی،ج1،ص532،ح9]

9-در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده که می‏گوید : «سَمِعْتُ رَسُولَ الله (ص) یَقُولُ لایَزالُ الاِسلامُ عَزیزاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً – ثُمَّ قالَ کَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبی ما قالَ؟ فَقالَ کُلُهُمْ مِنْ قُریْشٍ!؛[ صحیح مسلم 3/1453]

اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حکومت کنند، سپس سخنی فرمود که من نفهمیدم ، پس به پدرم (که در آنجا حاضر و از من به پیامبر(ص) نزدیکتر بود) گفتم پیامبر (ص) چه فرمود؟ گفت، فرمود (تمام آنها از قریشند)»

در همین کتاب با سند دیگری از «جابر» تعبیر دیگری نقل می‏کند و به جای «لایَزالُ هذا الدّینِ عَزیزاً»، «لایَزالُ هذا الاَمْرُ» آمده است . و در تعبیر سومی با سند دیگری «لایَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً» آمده است . و در تعبیر چهارمی از عامر بن سعد بن ابی‏وقاص نقل می‏کند که به جابر بن سمره نامه‏ای نوشتم که بعضی از اخباری را که خودت از پیامبر(ص) شنیده‏ای برای من بنویس ، او چنین نوشت که من از پیامبر (ص) شنیدم می‏فرمود : «لایَزالُ الدّینُ قائِماً حَتی تَقُومُ السّاعَهُ ، اَوْ یَکُونُ عَلَیْکُمْ اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ؛ دین اسلام بر پا است تا قیام قیامت ، یا اینکه بر شما دوازده خلیفه حکومت می‏کنند که همه از قریشند.

و در طریق دیگری در همان صحیح مسلم از «جابر» آمده است : «لایَزال هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلَیفَهً ؛ این دین قدرتمند و شکست ناپذیر خواهد بود تا دوازده خلیفه بر آن حکومت کنند . و در آخر این حدیث نیز همان جمله «کُلُّهُمْ مِنْ قُریْشٍ» دیده می‏شود.

10 ـ همین حدیث در صحیح بخاری با عبارت مشابهی آمده است، جابر می‏گوید از پیامبر خدا (ص) شنیدم می‏فرمود: «یَکُونُ اِثْنی عَشَرَ اَمیراً فَقالَ کَلِمَهً لَمْ اَسْمَعْها ، فَقالَ اَبی اِنَّهُ قالَ کُلُّهُم مِنْ قُرَیْشٍ؛[ صحیح بخاری، ج 3، جزء نهم، ص 101] بعد از من دوازده امیر خواهد بود، سپس سخنی فرمود که آن را نشنیدم ، پدرم گفت فرمود همة آنها از قریشند.

11 ـ همین معنی در صحیح ترمذی نیز با تفاوت جزئی ذکر شده و ترمذی بعد از نقل آن می‏گوید «هذا حَدیثَ حَسَنٌ صَحیحٌ؛[ صحیح ترمذی 4/501] این حدیث نیکوی، صحیح است»

12 ـ در صحیح ابی‏ داود نیز همین معنی با تفاوت مختصری آمده است ، و لحن حدیث نشان می‏دهد که پیامبر (ص) آن را در حضور جمعیت فرموده، زیرا در آن وارد شده است وقتی پیامبر (ص) فرمود :

«همواره این دین نیرومند و عزیز است تا دوازده خلیفه» مردم با صدای بلند تکبیر گفتند.[ صحیح ابی‏داود/4]

13 ـ در مسند احمد حنبل نیز در چندین مورد این حدیث ذکر شده است که بعضی از محققان شماره طرق آن را در این کتاب به جابر، سی و چهار طریق ذکر کرده‏اند![ منتخب الاثر، ص 12 و احقاق الحق ج 13]

در یک مورد می‏خوانیم که مسروق می‏گوید : ما نزد عبداللّه بن مسعود نشسته بودیم، و او برای ما قرآن می‏خواند، کسی از او سؤال کرد آیا از رسول خدا (ص) هرگز سؤال کردید که چند خلیفه بر این امت حکومت می‏کنند‏؟ عبداللّه بن مسعود گفت از زمانی که به عراق آمده‏ام، قبل از تو کسی این سؤال را از من نکرده است! سپس افزود آری ما از رسول خدا (ص) سؤال کردیم فرمود : «اِثْنی عَشَرَ کَعِدَّهً نُقْباءِ بَنی اِسْرائیلَ؛[ مسند احمد، ج 1، ص 398]

دوازده نفر به تعداد نقبا و رؤسای بنی اسرائیل.

 

گفتار اخر :  خصوصیات امام زمان (عج)

الا ان خاتم الائمه منا القائمَ المهدی ، در این فقره از فرمایش پیامبر (ص) سه واژه کلیدی گویای تمام مختصات امام زمان (عج) می باشد: « خاتم الائمه ، القائم ، المهدی.»

خاتم الائمه : یعنی وارث کل انبیاء و امامان قبل از خویش است.

القائم : یعنی قیام کننده ، یعنی قیام می‌کند برای همه چیز ، وضع دینی و وضع اجتماعی و وضع اقتصادی و همه و همه و...که تمام این معانی در القائم مندرج هست .

المهدی : یعنی هدایت گری که مورد عنایت خداوند متعال می باشد .

 

 منبع:

رضا مرادی خلیفه لو

پژوهشگر مرکز تخصصی مهدویت




موضوع مطلب :